بیت های سوخته

آه، بدجور مرا کوفه به هم ریخت حسینهمه ی شهر به یکباره سرم ریخت حسینباورم نیست که آواره شدم در این شهرنیست پنهان ز تو، بیچاره شدم در این شهرتو نبودی که ببینی چه شبی سر کردمتا سحر گریه به تنهایی حیدر کر بیت های سوخته...

خواهرت آمده در این صحرا بعدِ یک اربعین ولی تنها خیز و بین پیکر کبودم را صورتم مثل مادرم زهرا   این چهل روز قوتمان غم شد هرچه شد جرعه جرعه، کم کم شد قامت خواهرت ببین خم شد خواهرت کوه صبر و ماتم شد     بیت های سوخته...